Thursday, August 11, 2005


خواب


چکیدم.
به زمان خوردم.
هزار تکَه شدم؛
هزار بار کوچکتر از قبل،
از قطره.
روی سطحی کشدار
ساعتم ایستاد.
قلبم را نمی‌دانم.



۲۹ ژوئیه ۲۰۰۵

5 Comments:

Anonymous Anonymous said...

تپیدم/با تپشی کش دار/قلبم ایستاد/زمان را نمی دام

August 12, 2005 5:08 PM  
Anonymous Anonymous said...

چکیدم... اما همچنان ایستادم...قلبم هزار تکه شد... و زمان هرگز نیاستاد...

August 13, 2005 1:23 PM  
Anonymous Anonymous said...

چکیدم
تا رها شوم
چرخیدم
تا قلبم نایستد
:
!افسوس
من خواب بوده ام

August 14, 2005 9:27 AM  
Anonymous Anonymous said...

و ما یاد گرفته بودیم هنگام چکیدن تکثیر شویم . حالا انقدر زیادیم که دنیا مال ماست .

August 16, 2005 12:19 AM  
Anonymous Anonymous said...

pashangidi...

August 16, 2005 2:54 PM  

Post a Comment

<< Home