زبانهای بدوی
اگر دشتها قرمز بودند، زبانها سبز
سبز مثل ِ خون، قرمز درختها
چهرهها از شادی سبز،
قرمز از تهوع، قرمز
کپک مثل ِ دشتها،
سینههای صاف سبز،
قرمز ِ مسی، چراغهای راهنما،
اگر حرکت کرده بودیم، قرمز
دشتها، گِل.
تابلوهای اعلانات سبز،
مثل ِ قدیمها که دشتها،
قرمز بودند،
مثل ِ گذشتهها
که زبانها و سقها
چشمهای سبز ِ تو بودند
قرمز، از میانشان لیز میخوردم
ناخنها سبز بلند میشدند
مثل ِ خون، سبز
رنگ ِ خشم، سبز
یعنی قلب؛ آب و گِل ِ ما
قرمز بود، قرمز
مثل ِ پشت ِ گوش،
کرمهای شبتاب سبز میدرخشیدند
رگهای زیر ِ پوست،
لبهای سبز را لمس میکردند،
گزنهها قرمز بودند،
مثل ِ لامپ ِ لوازم ِ برقی،
که سبز بودند، چون
دشتها قرمز بودند، انگار
که دشتها زباناند و آسمان
هنوز آبی بود،
ما استوار راه میرفتیم،
و تو
اینجا بودی
اولریکه درسنر
Ulrike Draesner
نام ِ مادریی شعر
frühsprachen
ترجمه از اینجانب
سبز مثل ِ خون، قرمز درختها
چهرهها از شادی سبز،
قرمز از تهوع، قرمز
کپک مثل ِ دشتها،
سینههای صاف سبز،
قرمز ِ مسی، چراغهای راهنما،
اگر حرکت کرده بودیم، قرمز
دشتها، گِل.
تابلوهای اعلانات سبز،
مثل ِ قدیمها که دشتها،
قرمز بودند،
مثل ِ گذشتهها
که زبانها و سقها
چشمهای سبز ِ تو بودند
قرمز، از میانشان لیز میخوردم
ناخنها سبز بلند میشدند
مثل ِ خون، سبز
رنگ ِ خشم، سبز
یعنی قلب؛ آب و گِل ِ ما
قرمز بود، قرمز
مثل ِ پشت ِ گوش،
کرمهای شبتاب سبز میدرخشیدند
رگهای زیر ِ پوست،
لبهای سبز را لمس میکردند،
گزنهها قرمز بودند،
مثل ِ لامپ ِ لوازم ِ برقی،
که سبز بودند، چون
دشتها قرمز بودند، انگار
که دشتها زباناند و آسمان
هنوز آبی بود،
ما استوار راه میرفتیم،
و تو
اینجا بودی
اولریکه درسنر
Ulrike Draesner
نام ِ مادریی شعر
frühsprachen
ترجمه از اینجانب
1 Comments:
jaleb boud.
Post a Comment
<< Home