Sunday, April 01, 2007

چندتا دوخطی


دَمی

دمی به صدایِ خود گوش می‌دهم.
دمی فراموش می‌کنم گوش را.


رگه

رگه‌های بی‌رگی را سوختم،
روزهای خستگی را روفتم.


جاده

راه‌زنان بی‌راهه می‌بندند.
راه‌بران رو به سقوط.


رشته‌ها

رشته‌ها پنبه شد.
پنبه‌ها سوخت.


تولّد

به وجود می‌آیم
هنگامی که در تو آرام می‌گیرم...


پ. ن.: این دوخطی‌ها در زمان‌های مختلف نوشته شده‌اند و هیچ‌ربطی به هم ندارند.

8 Comments:

Anonymous Anonymous said...

و میمیرم آنگاه که می میرم.

April 02, 2007 10:44 PM  
Anonymous Anonymous said...

قطعه تولد جالب بود..کجایی پدرام خان خبری ازت نیست؟؟

April 06, 2007 10:12 PM  
Anonymous Anonymous said...

ghashang budan hamashun ama tavalod ghashangtar bud

April 10, 2007 9:25 AM  
Anonymous Anonymous said...

man filter shodam baz ham jabeja shodam dige inja minevisam

April 19, 2007 5:23 AM  
Anonymous Anonymous said...

بودنت تنها حضور یک آدم نبود . نیرویی بود که می آمد ملحفه ها را به هم می ریخت . کتابها را جابه جا میکرد . ظرفها را از کابینت بیرون می آورد . میوه ها را می آورد وسط اتاق . بودنت به معجزه ای می مانست که مسیح میکرد . حضور یک رود بود توی بستر خشک یک کانال که کنده اند تا آب را بردارند ببرند به جایی که زمین ترک خورده از خشکسالی .
مشروب بهانه بود ، دلم هوس خودت را کرده بود . سیگار تمام شده راهی بود که تو را میکشاند به خانه ام .

April 20, 2007 6:28 PM  
Anonymous Anonymous said...

سلام پدرام.در پست جدید دعوتی ازت کردم که اگه لطف کنی و بخونیش ممنون میشم

April 23, 2007 1:23 AM  
Anonymous Anonymous said...

kojayi pedram?????????????? emrooz 26 april e, baba keselie bahar cheghadr gereftatet

April 26, 2007 5:29 AM  
Anonymous Anonymous said...

سلام،مدتیه اسباب کشی کردم رفتم این طرف،بیا به خانه ام...هوای خانه ات را هم تازه کن
:)

June 01, 2007 10:17 PM  

Post a Comment

<< Home