Sunday, October 09, 2005

سکوت


ناگفته‌تر از ناگفتنی‌ها چیست؟
ناگفتنی‌ها را گفتنی باید،
سکوت را.
.
.
.


در فضای اشباعِ افکار
در هیاهوی پرتنشِ اجسام و
ملودیِ سیّالِ وجود
از لرزش برهنه‌ی انگشتان
شرّه‌ای آرام و بی صدا.

نفس‌ها
به شماره افتاده‌اند در خلأ هیاهو:
«صدای استریو را بلند کنید
کسی خانه نیست!»



۵ اوت ۲۰۰۵

3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

من از صورتک خسته ام/به مرگم صبورانه بنشسته ام

October 09, 2005 8:36 PM  
Anonymous Anonymous said...

مرا به خانه ام ببر
ستاره دلنواز نيست
سکوت نعره می زند
که شب ترانه ساز نيست

October 09, 2005 8:57 PM  
Anonymous Anonymous said...

بام را برافكن ، و بتاب ، كه خرمن تيرگي اينجاست.
بشتاب ، درها را بشكن ، وهم را دو نيمه كن ، كه منم
هسته اين بار سياه.
اندوه مرا بچين ، كه رسيده است.
ديري است، كه خويش را رنجانده ايم ، و روزن آشتي بسته است.
مرا بدان سو بر، به صخره برتر من رسان ، كه جدا مانده ام.
به سرچشمه "ناب" هايم بردي ، نگين آرامش گم كردم ، و گريه سر دادم.
و مبادا ترس آشفته شود ، كه آبشخور جاندار من است.
و مبادا غم فرو ريزد، كه بلند آسمانه زيباي من است.
صدا بزن ، تا هستي بپا خيزد ، گل رنگ بازد، پرنده هواي فراموشي كند.
ترا ديدم ، از تنگناي زمان جستم . ترا ديدم ، شور عدم در من گرفت.
و بينديش ، كه سودايي مرگم . كنار تو ، زنبق سيرابم.
دوست من ، هستي ترس انگيز است.
به صخره من ريز، مرا در خود بساي ، كه پوشيده از خزه نامم.
بروي ، كه تري تو ، چهره خواب اندود مرا خوش است.
غوغاي چشم و ستاره فرو نشست، بمان ، تا شنوده آسمان ها شويم.
بدر آ، بي خدايي مرا بياگن، محراب بي آغازم شو.
نزديك آي، تا من سراسر ((من)) شوم.

سهراب سپهری

October 10, 2005 12:18 AM  

Post a Comment

<< Home