Monday, July 24, 2006

یادِ بامداد



 Posted by Picasa

دریغا شیر آهن‌کوه مردا
که تو بودی،
و کوه‌وار
پیش از آن که به خاک افتی
نستوه و استوار
مُرده بودی.


به یادِ آن‌که همه لرزشِ دست و دل‌‌اش از آن بود که عشق پناهی گردد. حال که گورکنان سنگِ گورش می‌برند، از افقِ روشنی که او ساخت صدای انتظار جیغ به گوش می‌آید؛ انتظارِ روزی که آهنگ هر حرف زنده‌گی‌ست و معنای هر سخن دوست داشتن.

روح‌اش شاد و یادش جاودان


عکس از آرش عاشوری‌نیا

3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

salam merci

July 25, 2006 6:31 PM  
Anonymous Anonymous said...

تو در نماز عشق چه خواندي ؟
كه سالهاست
بالاي دار رفتي و اين شحنه هاي پير
از مرده ات هنوز
پرهيز مي كنند

August 04, 2006 3:40 AM  
Anonymous Anonymous said...

بر این تکه سیمانی که مزین به گل است ، در حیاط نوستالژیک امامزاده طاهر ، تکه ای از شعر "در آستانه را با بد بختی تمام نوشتم در بعد از ظهری که گرم بود و امامزاده خلوت بود و خبری از سون آپ نبود : باید استاد و فرود آمد بر آستان دری که کوبه ندارد. چرا که اگر بگاه آمده باشی در بان به انتظار توست ، و اگر بیگاه به در کوفتنت پاسخی نمی آید . کوتاه است در ، پس آن به که ...

November 03, 2008 11:31 AM  

Post a Comment

<< Home