آسانسور
هی بالا
هی پایین
چند خط یادگاری و
چندین باری که باز فشار ِ دکمهای و
این پایین
لکهی خشک ِ شاش ِ دیشب ِ یک مست.
چند تهسیگار و
بوی زهمی که در جان ِ این چهار دیوار و یک کف و سقف هست.
آینهی کهنهی پر لک و پیس
اگر باز نگاهی و بغضی
در چشمی خیس.
هزاربار بالا
هزاربار پایین
هزار آدم
نگاه کردند
که هربار
با خود حرف میزدند.
خطوط ِ چهرهشان را بهتر دیدهاند
که اینجا
معلومتر بوده انگار از هرجا.
و خطخطیها خواندنیتر:
دوستت دارم
اسم
عشق ِ منی
نام
زندهباد
مردهباد
دوشنبه عصر ترتیبمو بده
تاریخ
امضا
تاریخ...
باز بالا
باز پایین
هی بالا
هی پایین
چند خط یادگاری و
چندین باری که باز فشار ِ دکمهای و
این پایین
لکهی خشک ِ شاش ِ دیشب ِ یک مست.
چند تهسیگار و
بوی زهمی که در جان ِ این چهار دیوار و یک کف و سقف هست.
آینهی کهنهی پر لک و پیس
اگر باز نگاهی و بغضی
در چشمی خیس.
هزاربار بالا
هزاربار پایین
هزار آدم
نگاه کردند
که هربار
با خود حرف میزدند.
خطوط ِ چهرهشان را بهتر دیدهاند
که اینجا
معلومتر بوده انگار از هرجا.
و خطخطیها خواندنیتر:
دوستت دارم
اسم
عشق ِ منی
نام
زندهباد
مردهباد
دوشنبه عصر ترتیبمو بده
تاریخ
امضا
تاریخ...
باز بالا
باز پایین
2 Comments:
sh'eret buye ruzmaregi midad badjoooooor
دورود /
شعرت قشنگه ..
حسش خوب در اومده و زبان روایتی که
انتخاب کردی در تمامش یک دست پیش میره
البته به غیر از قطعه آخر ..
جایی که (( ترتیبمو بده ((
اشتباهن بیان شعر رو عوض میکنه ..
البته ..
حس هر چی که هست همون هم باشه خوبه..
مهم نوشتنشه ..
وقت خوش ././././././././.
Post a Comment
<< Home