Wednesday, March 09, 2005


سیّاره


نه گله ای دارم و نه سپاسی
که تنهاترین شب های عمر خود را
در حضور حسی غم انگیز
که نه از غیر است و نه از خویش
به طلوعی تازه می گشایم.

2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

سلام.مطلب آدم برفیتو خوندم .خیلی قشنگ بود راستشو بخواهی از دیدن اسم وبلاگم بین لینکهایت متعجب شدم و خوشحال خوب همهیشه منتظر حضورت هستم.

March 10, 2005 11:57 AM  
Anonymous Anonymous said...

خسته نباشی ، منتضر مطالب جدیدت هستم. خیلی زیبا مینویسی

March 14, 2005 9:30 AM  

Post a Comment

<< Home