Sunday, December 16, 2007

... ۴


در پیچ ِ شاخه‌هات
هیچ می‌شوم،
لای انگورها؛
در شراب
آب.
حواس‌ام هست
شوق ِ کشمشی ورت ندارد
تا غوره
مانده شوی.

تازه شدم مثل ِ درخت.
لای شاخه‌هات پیچ می‌خورم.

لب‌هام روی لبه‌هات
لب‌ریز می‌شود؛
لیز می‌خورد؛
خیس می‌رود.
این قرمز از سبزی‌ی انگور
رنگین‌تر از رنگ ِ مو نیست.
رنگ ِ من که رنگ ِ او نیست،
یا تو هم خم ِ رنگرزی
تا عوضی بیافتم و
عوض شوم.


فوریه ۲۰۰۷