Tuesday, August 14, 2007

پیش‌درآمد

این‌روزها به بدچیزی دچارم. نمی‌دانم تنبلی است یا بی‌حوصله‌گی یا شاید هم بی‌عرضه‌گی. در این مدت کلی به چیزهای جور-و-واجور فکر کرده‌ام؛ همه‌اش بی‌نتیجه، کلی فیلم دیده‌ام و کتاب خوانده‌ام که درباره‌ی هیچ‌کدام نتوانستم بنویسم یا هر بار که آمدم، بعد ِ چند کلمه رفتم و نوشته‌هایم هم سر ِ زا. وقتی که آدم همچین چیزی را می‌بیند تازه می‌فهمد که هیچی نمی‌فهمد. یا این‌یکی را...

در هر شعری دست می‌برم
سیلی‌ی جانانه‌ای می‌خورم.
اگر نوشتن
لذتی‌ست زمینی
جانان ِ من
تو یه وجب زمین نشان‌ام بده
که درش لذت هم باشد.

الان چند روز است که می‌خواهم درباره‌ی مطلبی بنویسم ولی از ترس ِ مرگ ِ زودرس‌‌اش اصلا شروع نمی‌کنم. فعلا نمی‌گویم چی‌ست. ولی اگر خبری ازم نشد بدانید این‌یکی هم رفت.